شبکه یک - 11 مهر 1399

امنیت "انسان" ، خط قرمز "اسلام" ( چگونه ترس را از نظام بین الملل براندازیم )

روز نیروی انتظامی _ اساتید دانشگاه ناجا_ نشست ( جهان ناامن و نظام جنگلی مدرن )_ ۱۳۹۷

بسم‌الله الرحمن الرحیم

محضر برادران عزیز و خواهران محترم سلام عرض می‌کنم. در باب عنوانی که دوستان فرمودند نقش امنیت در ساختن یک جامعه‌ی دینی و همین‌طور نقش جامعه‌ی دینی در ساختن امنیت که هر دو نقش‌های متقابلی هستند اشاراتی عرض می‌کنم. اولاً در تعریف جامعه‌ی اسلامی و امنیت در آن جامعه به دو حدیث از فاطمه‌ی زهرا(س) اشاره کنیم که ایشان وقتی فلسفه‌ی شریعت و احکام الهی را ذکر می‌کنند می‌فرماید خداوند امامت، یعنی رهبری صالح و رهبری درست را برای نظم اجتماعی واجب و الزام کرد. «نظاماً للامة...»، نظم اجتماعی را می‌گوید. پس این مسئله‌ی امامت و رهبری، یعنی حاکمیت درست، مدیریت درست، نقش بسیار اساسی در تعریف فاطمه‌ی زهرا(س) در حوزه‌ی نظم اجتماعی دارد که ظلم، بی‌عدالتی و فقدان سیستم و سازماندهی درست نیروهای اجتماعی باعث ناامنی در جامعه می‌شود. تعبیر دیگر ایشان هم در باب این است که خداوند چرا عدالت را واجب کرد؟ چون بعضی‌ها فکر می‌کنند عدالت اجتماعی و عدالت ورزیدن مستحب است و یک چیزی جزو مستحبات است. مثلاً نماز و روزه واجب است و عدالت و احسان را مستحبی گفته‌اند. خداوند صریح می‌فرماید «ان الله یأمر بالعدل و الاحسان...»، خداوند به عدالت و احسان فرمان می‌دهد. حالا بعضی‌ها می‌گویند احسان که واجب نیست و مستحب است و پس معلوم می‌شود عدالت هم که عطف به آن شده مستحب است. چرا عکس این را نتیجه نمی‌گیری؟ چرا نمی‌گویی عدالت واجب است پس معلوم می‌شود احسان هم واجب است. حالا ممکن است یک مراتبی از احسان مستحب باشد، اما اصل احسان مستحب نیست. احسان به انسان، خدمت به دیگران واجب است و مستحب نیست. اگر به خصوص نیازمند این خدمت باشند. این‌طور نیست که شما بگویی من که مسلمان هستم و اگر وقت کردم به دیگران هم یک کمکی بکنم این کمک را می‌کنم و الا اگر وقت نکردم به مسلمانی من صدمه نمی‌زند. چرا. حضرت فاطمه(س) می‌فرماید صدمه می‌زند. می‌فرماید خداوند عدالت را واجب کرد برای این که قلب‌های شما به هم نزدیک بشود و در کنار یکدیگر قرار بگیرید. یعنی اگر نتوانید در یک جامعه تنسیق قلوب ایجاد کنید و قلب‌ها را به همدیگر نزدیک کنید و کاری کنید که انسان‌ها و مردم همدیگر را دوست داشته باشند، به حقوق همدیگر احترام بگذارند و به یکدیگر اعتماد کنند. حضرت فاطمه(س) می‌فرماید اگر در پروژه‌ی محبت و دوستی و اعتماد اجتماعی شکست خوردید بدانید یک علت آن این است که شما در پروژه‌ی عدالت درست پیش نیامده‌اید. دقت کنید که ایشان می‌توانستند بفرمایند خداوند عدالت و امامت را بر شما واجب کرد. فاطمه‌ی زهرا(س) شهید امامت و عدالت است. ایشان فرمودند ما اسلام و امت اسلامی و حکومت اسلامی و حکومت دینی را منهای امامت و عدالت نمی‌پذیریم برای این که این‌ها مانع از این می‌شود که در جامعه وحدت و نظم اجتماعی درست و برادری و برابری ایجاد بشود. این یعنی اسلام منهای عدالت و اسلام منهای امامت، اسلام منهای رسیدن مردم به حقوق خود و منهای داشتن یک سازماندهی منظم صحیح و حاکمیت صالح، رهبران و تصمیم‌گیران صالح از عدالت و از امامت محروم است و این یک اسلام ناقص است. این است که ایشان بر سر مسائلی از جمله این دو مسئله محکم می‌ایستند. نکته‌ی دوم این‌که کلی نمی‌فرمایند عدالت و امامت واجب است و بلکه علت آن را هم می‌فرماید که ما یک نگاه اشعری به احکام دین پیدا نکنیم. شیعه‌ی پیرو مکتب اهل بیت(ع)، شیعه‌ی فاطمه(س) باید بدانند که این تحریم و تحلیل‌ها و این احکام الهی حکمت دارد و مصلحتی پشت آن هست و آن مصلحت هم مصالح انسان است. چون برای خدا که مفسده و مصلحت یا نفع و ضرر که معنا ندارد. صحبت از نفع و ضرر ما و بشر است و هر چه که واجب شده به نفع بشر بوده و هر چه که به ضرر بشر بوده حرام شده است. هیچ چیز مفید به حال بشر حرام نشده و هیچ چیز مضر به حال بشر واجب نشده است. لذا حکمت الهی در منافع انسانی احکام را حضرت فاطمه(س) ذکر می‌فرمایند و می‌گویند اگر امامت واجب شد به این معنی نیست که به نفع ماست. به این معنی نیست که ما امام شما هستیم و خوش به حال ما می‌شود. بلکه به نفع شماست. خداوند امامت را واجب کرد، «نظاماً للامة...»، برای این‌که برای امت اسلامی نظام‌سازی کرده باشد. یک نظام‌سازی درست کرده باشد. منافع این نظم به شما بر می‌گردد و به خدا یا ما بر نمی‌گردد. این برای شماست. این اهمیت نظام اجتماعی و «نظاماً للامه» را در منطق سیاسی و مدنی و فرهنگ اجتماعی می‌رساند که از همین نیم‌جمله‌ی حضرت فاطمه(س) شنیده می‌شود. بعد رابطه‌ی عدالت با محبت اجتماعی و وحدت است. یعنی اگر وحدت می‌خواهید باید عدالت را اجرا کنید. امکان ندارد یک عده‌ای به حقوق خود و اضافه حقوق برسند و یک عده‌ی زیادی به حقوق اولیه‌ی خود نرسند و دائم بگویی وحدت داشته باشید. حضرت فاطمه(س) می‌فرمایند وحدت بدون عدالت نمی‌شود. خداوند عدالت را واجب کرد. آیا می‌خواهید مردم با هم وحدت داشته باشند؟ آیا می‌خواهید درگیری نباشد؟ باید برای شکاف طبقاتی یک علاجی در نظر گرفت. وقتی شکاف طبقاتی هست، امنیت و وحدت اجتماعی نیست. نمی‌توانی بگویی تو از سیری می‌ترکی و تو هم از گرسنگی بمیر ولی با هم وحدت داشته باشید. این پیام فاطمه‌ی زهرا(س) است. دو هدف است. یک، تنسیق قلوب، وحدت اجتماعی و دو «نظاماً للامة»، نظام‌سازی و نظم اجتماعی است. این دو هدف است. عدالت و امامت برای رسیدن به این دو هدف است. همین دو جمله‌ی کوتاه، همین 4، 5 کلمه‌ی فاطمه‌ی زهرا(س) مبنای یک فلسفه‌ی سیاسی جدید، یک فقه سیاسی و تربیتی و یک مبنایی در حوزه‌ی فلسفه‌ی علوم انسانی و به خصوص علوم اجتماعی می‌چیند. اگر ما بتوانیم متفکرانه این مسیر را جلو برویم. در منابع ما امنیت در ابعاد مختلف و شاید در ده بعد تعریف شده است. بیش از ده نوع امنیت تعریف شده است و برای همه‌ی این‌ها ضرورت تعریف شده و حتی در مواردی روش آن هم تعریف شده است. از امنیت ملی، امنیت اجتماعی تا امنیت بین‌الملل ما آیات و روایات داریم. در باب امنیت نظامی، در باب امنیت انتظامی که این به خصوص به شما دوستان بیشتر مربوط می‌شود. در باب امنیت اعتقادی، امنیت فکری و فرهنگی، در باب امنیت اقتصادی، در باب امنیت قضایی و همین‌طور امنیت حقوقی که البته این دو به هم مربوط هستند ولی یکی نیستند. در باب امنیت شغلی، در باب امنیت غذایی یعنی سلامت رژیم غذایی و امنیت در این که مردم چه می‌خرند و چه می‌خورند و امنیت بازار، در باب امنیت اجتماعی و همین‌طور امنیت مسکن و امنیت در سکنی که هیچ کس نباید بی‌خانمان و آواره باشد. در تک تک این موارد امنیت در قرآن و روایات ما تأکید شده است. در مورد اهمیت و ضرورت آن تأکید شده است. در حوزه‌ی امنیت بین‌الملل، سیاست جهانی حاصل یک نظام آزادِ آگاهِ مستقلِ عادلانه نیست. بلکه حاصل نظام سلطه است. این تصور که جهان امنیت دارد و روابط بین‌الملل بر اساس عقل و امن و عدل است، دروغ است. دنیا جنگل است. جامعه‌ی مدنی جهانی وجود ندارد. دموکراسی جهانی دروغ است. جنگل است. هر کسی قدرت و ثروت بیشتری دارد بقیه را استثمار می‌کند و اگر مقاومت بکند اگر بتواند آن را نابود می‌کند. اگر هم نتواند که باز خود آن یک جایی باز می‌کند. این نکته‌ی اول است که سیاست جهانی محصول نظام سلطه است و تحت سیطره‌ی مافیای جهانی اقتصاد و ثروت است و وقتی از فرهنگ اقتصادی حرف می‌زنیم، یعنی هم ابعاد فرهنگی اقتصاد و هم ابعاد اقتصادی فرهنگ آن وقت می‌بینیم که چه شبکه‌ی پیچیده‌ی یک طرفه‌ی مافیایی و چه دیکتاتوری در سطح جهان برقرار است. شما هر حرفی را نمی‌توانی بزنی، هر ارزشی را نمی‌توانی ترویج کنی، پای هر حقی نباید بایستی و این باید و نبایدهای اعلام نشده اما اعمال شده است. یک چیزهایی در نظام بین‌الملل اعلام می‌شود و یک چیزهایی هم اعمال می‌شود. آن‌هایی که اعلام می‌شود خیلی قشنگ است. صلح جهانی، وحدت، دموکراسی، نفی تروریزم و آزادی ملت‌هاست. این‌ها اعلام می‌شود. اما آن چیزی که اعمال می‌شود درست نقطه‌ی مقابل این‌هاست. یعنی دیکتاتوری جهانی، اشغال‌گری، غارت‌گری، شکنجه، قتل عام، سلاح‌های کشتار جمعی، توهین به فرهنگ‌های دیگر و غارت ملت‌های دیگر است. سیاست‌های اعلامی و سیاست‌های اعمالی و بلکه استعمالی روش این‌هاست. جهان اسلام متأسفانه در حداقل 100، 150 سال اخیر ضعیف شد و یک قدرت اول جهانی تبدیل به قدرت دوم و سوم شد و در روند عمومی سیاست جهان و در تعیین نظام همبستگی جهانی تقریباً تا قبل از انقلاب ما دیگر هیچ نقشی نداشت و به حاشیه رفت. نه فقط در سیاست بین‌الملل که حتی در سیاست‌های ملی خود هم اغلب قریب به اتفاق کشورهای اسلامی هیچ نقشی ندارند و نداشتند و تسلیم نظام سلطه بودند. دولت‌های آن‌ها اصلاً دست‌نشانده‌ی این‌هاست. یعنی 50، 60 کشور اسلامی که حدود صد و اندی سال پیش بین انگلیس‌ها و فرانسوی‌ها و روس‌ها و در جاهایی آلمان‌ها تقسیم شدند و بعد که آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها آمدند. حکومت همه‌ی کشورهای مسلمان دست‌نشانده هستند. هیچ کدام واقعاً با اراده‌ی ملت خود و بر اساس مفاهیم اسلامی نیامده‌اند. همه جا دیکتاتوری‌های وابسته است. انقلاب اسلامی این مسیر و این زنجیره‌ی بردگی را شکست و این در حال گسترش است. ملت‌های مسلمان یا دچار اختناق یا بی‌خبری هستند. علما و روشنفکران جهان اسلام گرفتار ترس و راحت‌طلبی و عافیت‌پرستی هستند. نتیجه این شد که در این صد سال به خصوص سرمایه‌های جهان اسلام به باد رفت، جایگاه سیاسی آن‌ها وابسته به مستکبران و ارباب شد و بیماری‌های بزرگ فرهنگی کل جهان اسلام را در این صد سال گرفت و نتایج و عوامل آن را هم دیدیم. یکی اختلافات فرقه‌ای و مذهبی بود که توسط علمای سوء، روحانیون وابسته و درباری در مذاهب مختلف و نویسندگان مزدور ترویج شد. یکی اختلافات قومی و ملی و نژادی بود که با گسترش فرهنگ ملی‌گرایی و ملیت‌پرستی افراطی به وجود آمد و این را روشنفکران وابسته دامن زدند و ایدئولوژی‌های ناسیونالیستی ساختند. در مورد اول علمای سوء مسلمین را به لحاظ مذهبی به جان همدیگر انداختند و این روشنفکران سوء آن‌ها را به لحاظ قومی و نژادی و ملی‌گرایی به جان همدیگر انداختند. تقریباً کل جهان اسلام تسلیم قدرت‌های مداخله‌گر شد و هر کدام تبدیل به قمر یا اقمار یکی از این دو، سه قدرت استکباری غربی شدند. بعد هم در برابر فرهنگ فاسد غرب تسلیم شدند و حتی آن را ترویج کردند و خودشان عامل ترویج آن‌ها شدند برای این‌که سر شغل‌های خود بمانند و حکومت کنند. همین‌طور حکومت‌های کشورهای مسلمان به مردم خودشان بی‌اعتنایی کردند و توهین کردند. به ایمان و اراده و نیازهای آن‌ها توهین کردند و متأسفانه شخصیت‌ها و نخبگان کشورهای اسلامی از جمله ایران پیش از انقلاب هم خودشان مرعوب این قدرت‌های مسلم شدند. حتی اگر مزدور آمریکا و انگلیس و فرانسه نبودند اما کاملاً قبله‌ی آمال آن طرف بود و مروج بدون دستمزد آن‌ها شدند. بعد هم رژیم صهیونیستی را برای تحقیر جهان اسلام و کنترل جهان اسلام در منطقه کاشتند و این‌که دین به سیاست کاری ندارد و این‌که اگر سیاست دینی باشد فایده‌ای ندارد که روشن است. برای شما فایده‌ای ندارد چون اگر سیاست دینی باشد دیگر نمی‌تواند توجیه ظلم و نابرابری باشد. پس باید سیاست از دین جدا باشد. چون جدایی دین از سیاست به معنی جدایی سیاست از اخلاق و عدالت و برادری و برابری و پاسخگویی است. این معلوم است که به نفع چه کسی است و این‌که می‌گویند دین را فقط تجربیات شخصی درونی تعریف کنیم که کاری به مسائل زندگی و تمدن‌سازی و جامعه‌پردازی و این حرف‌ها ندارد. از آن طرف ملت‌های مسلمان که روی هم رفته یک امت و یک واحد بسیار پراستعداد بودند و هنوز هم هستند نتوانستند از امکانات استثنایی خودشان استفاده و بهره‌برداری بکنند. هم دشمنان و مستکبران نگذاشتند و هم رژیم‌های دیکتاتوری فاسد خود مسلمان‌ها نگذاشتند و هم خود مسلمین و روشنفکران و جوانان بی‌همتی و بی‌حالی و ضعف نشان دادند و تمکین کردند. حالا نتایج سوء آن را یکی یکی دیدیم. مسلمین در این یکی، دو قرن به همین دلایل از غافله‌ی علم جهان عقب افتادند، از ثروت عظیم اقتصادی و منابع انرژی و امکانات و معادنی که داشتند محروم ماندند. در این مسابقه‌ی بزرگ فرهنگی جهان کلاه بر سرشان رفت و مقهور فرهنگ‌های بیگانه شدند. سبک زندگی، سبک تفکر، سبک لباس، رژیم غذایی، سبک خانواده، نوع تفریحات، همگی هدف قرار گرفت و تضعیف شد و تغییر کرد. در عرصه‌ی سیاست بین‌الملل هم به نوکری و وابستگی دچار شدند و با وجود این مدام در معرض تجاوز و سرکوب نظامی قدرت‌های استکباری قرار گرفتند. یعنی کشورهای اسلامی در 150 سال اخیر مدام اشغال می‌شوند. مدام از طرف همین 4، 5 قدرت غربی جنگ به آن‌ها تحمیل می‌شود و هنوز هم که شما می‌بینید ادامه دارد. ملت ایران یک الگوی جهانی برای شفایافتگی و بهبودی از این بیماری‌ها شد. یک الگوی موفق اسلامی ایرانی برای کل جهان اسلام این‌جا ساخته شد که ببینید ما از نظام سلطه خارج شدیم. بلکه دهه‌ی 50 شما را از ایران بیرون کردیم و در دهه‌ی 90 شما را از کل منطقه بیرون کردیم. الان 5 کشور منطقه وارد اردوگاه انقلاب اسلامی شدند و از کنترل شما خارج شدند. ما تحت سلطه‌ی شما نیستیم و اجازه نمی‌دهیم جهان اسلام تحت سلطه‌ی شما بمانند. شما امنیت مسلمین را در صد سال و دویست سال اخیر به هم زدید و از این به بعد امنیت شما در منطقه باید به هم بخورد که دیگر نتوانید هر کشوری را هر وقت که خواستید اشغال کنید و بکشید و غارت کنید و تجاوز کنید و تحقیر کنید. بکوبید و له کنید و میلیون‌ها نفر را بکشید و آواره کنید و به اسلام توهین کنید و بعد هم یک نوکر دست‌نشانده را در آن‌جا بگذارید و باز تا 50 سال دیگر آن‌جا را غارت کنید و بمکید. این کار بزرگ انقلاب و امام بود. جهان اسلام باید متوجه این الگوی موفق بشود. ضمن این که این الگویی که این ملت ساخت باید اشکالات و ضعف‌های آن را به سرعت حل کند. ما حامل یک تجربه‌ی گران‌قیمتی هستیم که به برکت اسلام توانستیم در عرصه‌های مختلف موفقیت‌های بزرگ بی‌سابقه به دست بیاوریم. زیر این همه فشار و تهدیدها و مشکلاتی که این‌ها دائم برای ما ایجاد کرده‌اند و همچنان مشغول هم هستند و عواملی هم در داخل کشور دارند. حتی سمپات‌هایی در داخل حکومت ما دارند. در تمام این 40 سال داشته‌اند که دانسته یا ندانسته مدام پروژه‌ی آن‌ها را پیش می‌برند که ما نمی‌توانیم ولی آن‌ها می‌توانند. ما نمی‌توانیم جامعه‌سازی و تمدن‌سازی و دولت‌سازی و نظام‌سازی بکنیم ولی آن‌ها می‌توانند و ما اگر می‌خواهیم وجود خود را نگه داریم باید ماهیت خود را کنار بگذاریم. چون بعضی‌ها می‌گویند جمهوری اسلامی باید بین وجود و ماهیت خود یکی را انتخاب کند. اگر می‌خواهد وجود داشته باشد و ادامه پیدا کند باید ماهیت خود را کنار بگذارد. یعنی تغییر ماهیت بدهد. یعنی دیگر این ماهیت انقلابی و مکتبی و شعارها را کنار بگذارد. اگر می‌خواهی ماهیت خود را حفظ کنی از وجودت صرف نظر کن. نابود می‌شوی. نه، مسئله‌ی جدید این است که وجود داریم و جود خواهیم داشت با حفظ ماهیت و به برکت این ماهیت یعنی نظام انقلابی هم وجود خواهیم داشت. ما مجبور نیستیم بین نظام و انقلاب انتخاب کنیم. هدف استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و هدف بلکه نتیجه است. خیلی از نتایج به دست آمد. هدف نشان دادن شوکت اسلام و ایران در مواجهه با قضایای جهانی، دفاع از مرزها در برابر سال‌ها تهدید و تهاجم، جنگ‌های داخلی، جنگ‌های خارجی، تروریزم و بازسازی کشور بعد از 8 سال جنگ و در دل تحریم‌ها نوسازی‌های بزرگ است که این‌ها کارهای عادی نبوده است. نکته‌ی دوم این مسئله‌ی امنیت به عنوان یک عرصه‌ی موفق انقلاب و نیروهای امنیتی کشور مثل نیروی انتظامی است. دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی ایران، چه نظامی و چه انتظامی در این 40 سال در یک جنگ جهانی برای امنیت ایران مبارزه کردند. یک کشور عادی نبودیم. از صد طرف هدف قرار گرفتیم. این خیلی مهم است که این امنیت به این شکل حفظ شده است. در یک جنگ جهانی ضد امنیتی بودیم و هستیم. شما ببینید 40 سال است که در مرزهای مختلف ما مدام توطئه برقرار است. یعنی قرارگاه توطئه است و غرب و شرق، رژیم‌های فاسد در منطقه، گروه‌های تروریستی با دیدگاه‌های مختلف، هم تجزیه‌طلب و هم ناسیونالیست که با هم قابل جمع نیستند، با همدیگر در یک قرارگاه جمع شده‌اند. در این قرارگاه می‌بینید هم آخوند هست و هم کمونیست هست. آخوند انگلیسی و شیعه‌ی لندنی و هم کمونیست و هم لیبرال هست. هم تجزیه‌طلب هست و هم ناسیونالیست و ملی‌گرای افراطی هست. همه هستند. خودشان نباید همدیگر را قبول داشته باشند ولی با همدیگر جمع می‌شوند و امنیت و حقیقت را هدف می‌گیرند. شما در مصاف با پیچیده‌ترین توطئه‌ها و دستگاه‌های اطلاعات و ضد امنیتی تاریخ بشر درگیر بوده‌اید. در تمام تاریخ هیچ وقت این همه تجهیزات و تکنولوژی اطلاعاتی و امنیتی و ضد امنیتی که نبوده است. این ابزار در طول تاریخ نبوده است. یعنی دشمنان انبیا این ابزار را نداشته‌اند. این ماهواره‌ها و این شبکه‌های جاسوسی و این رسانه‌ها که نبوده است. انواع توطئه‌ها و پروژه‌های پیچیده و ابزار پیچیده نبوده است. حالا با وجود این‌ها بتوانی برای حفظ امنیت کشور به نساب 95 درصد به بالا برسی، آن هم در منطقه و حتی جهانی که بخش‌هایی از آن حتی 10 درصد امنیت ندارند و چندین کشور به باد فنا رفته‌اند و از اروپا و آمریکا تا روسیه و چین فعالیت‌های عملیاتی علیه امنیت کشورها بیش از ما انجام می‌شود. با این که خودشان می‌گویند ایران منشأ فتنه است و تمام این جنبش جهانی جهان اسلام را ایران به راه انداخته و فرهنگ جهاد و شهادت را احیا کرده و امنیت قدرت‌ها را به خطر انداخته و ایران از همه‌ی این‌ها امن‌تر مانده باشد، خیلی مهم است. یعنی شما در یک اقیانوسی از آتش و طوفانی از ناامنی در منطقه و جهان بتوانی جزیره‌ی امنی تشکیل بدهی و ایرانی که قرار بوده و هنوز هم قرار است از هم پاشیده بشود و به هرج و مرج بیفتد و به جنگ‌های داخلی بیفتد، یا مذهبی و یا قومیتی به سه یا پنج یا هفت کشور تجزیه بشود. همه‌ی این‌ها را گفته‌اند و روی نقشه‌ها هم آورده‌اند که ایران باید هفت کشور بشود. هم تقسیم شیعه و سنی بشود، هم تقسیم فارس و کرد و ترک و لر و عرب و ترکمن و بلوچ بشود. این‌ها پروژه‌هاست. قرار بوده و هست که زیرساخت‌های این کشور نابود بشود و تا حالا باید نابود شده بود. مردم آن باید تا حالا آواره و غارت می‌شدند. هنوز هم یک چنین قرار و مداری هست. قرار بود ایران مثل سوریه و عراق و یمن و افغانستان بشود. نتوانستند. این یک پیروزی بسیار بزرگ است و چه شد که خداوند بال رحمت خود را گشود و در سیل بلا در این ارتفاع ایستادیم با این همه تهدید که همه جا در آتش می‌سوزد و این‌جا آتش گلستان شده است. این جلال الهی از کجا آمد؟ این جلال الهی محصول خون شهدا بود. محصول مدیریت درست بود. محصول اخلاص مجاهدین بود. محصول شعور مردم ایران بود. مردم ایران در آن لحظه‌های خط و سر دوراهی‌ها خوب تشخیص می‌دهند و درست انتخاب می‌کنند. بالاخره عصای موسی این امت را از نیل عبور داد و عساکر فرعون را بارها غرق کرد و الا ما تا حالا نباید می‌ماندیم. شما ببینید که چندین انقلاب در کشورهای دیگر مسلمان و عربی و غیر عربی با الهام‌گیری مستقیم یا غیر مستقیم از انقلاب ما شد و همه‌ی آن‌ها شکست خوردند. یعنی یا اصلاً نتوانستند انقلاب را شروع کنند و یا در خان اول و دوم شکست خوردند. مصر چه شد؟ تونس چه شد؟ یمن چه شد؟ بحرین چه شد؟ عربستان چه شد؟ اردن و شمال آفریقا چه شد؟ در همه‌ی این جاها حرکت‌هایی در 6، 7 سال شروع شد و همه‌ی این‌ها در خان اول یا دوم شکست خوردند. ما به خان هفتم رسیدیم و این مردم شاخ غول را شکستند. باید اهمیت این‌ها را بدانیم. باید قدر این‌ها را بدانیم و قدرت دفاعی و امنیتی ایران چه نرم‌افزاری و سخت‌افزاری از برکات آیین جهاد است. یعنی اگر 8 سال دفاع مقدس و آن فرهنگ جهاد و شهادت نبود وضع ما از همه‌ی این‌ها بدتر بود. امام می‌گفت آن ملتی که از مرگ بترسد بیچاره می‌شود. امنیت و رفاه و عزت خود را از دست می‌دهد. همه چیز را از آن ملت می‌گیرند چون می‌دانند این از مرگ می‌ترسد. اما اگر یک ملتی یا اقشاری از یک ملت از مرگ و شهادت نترسد، همه‌ی قدرت‌ها از آن ملت می‌ترسند. چرا این همه جنگ در این 7، 8 سال به راه انداختند و چرا جرئت نکردند به ایران حمله کنند؟ به شرق و غرب و جنوب ما حمله کردند. به یمن، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان حمله کردند. چرا جرئت نمی‌کنند به این‌جا حمله کنند؟ برای این‌که گفتند این‌ها یک ملت دیوانه‌ای هستند. صدام به آن‌ها حمله کرد و آن‌ها 8 سال رها نکردند. گفتند جنگ جنگ تا پیروزی و در آخر هم صدام را اعدام کردند. با این‌ها که نمی‌توان شوخی کرد. اگر ما بر سر قضیه‌ی 8 سال جنگ کوتاه می‌آمدیم و تسلیم می‌شدیم، مثلاً بعد از فتح خرمشهر تسلیم می‌شدیم و می‌گفتیم ما از حقوق خود گذشتیم تا الان ده جنگ دیگر به ایران تحمیل شده بود. چون وقتی ببینند یک ملتی توسری‌خور هست و امتیاز می‌دهد و عقب‌نشینی می‌کند و می‌ترسد می‌گویند پس می‌توان به آن‌ها حمله کرد. به چه کسانی حمله نمی‌کنند؟ به کسی که می‌دانند قوی است و تسلیم نمی‌شود و اگر یقه‌ی او را بگیری دیگر یقه‌ی تو را رها نمی‌کند. کسی سر به سر آن ملت نمی‌گذارد. لذا می‌گویند هزینه‌ی چالش از هزینه‌ی سازش کم‌تر است. وقتی سازش می‌کنی بیشتر هزینه‌ی دنیوی می‌دهی تا وقتی که مقاومت می‌کنی. چون بعضی‌ها می‌گویند اگر مقاومت نکنی وضع دنیای تو بهتر می‌شود. نه آقا، اگر مقاومت کنی بهتر می‌شود و اگر تسلیم بشوی بدتر می‌شود. چون تازه طمع می‌کنند و می‌گویند می‌شود از این‌ها سواری‌ها گرفت. و الا این ایران مظلوم که در دو قرن گذشته همیشه‌ دروازه‌هایش به روی هر کسی که از راه می‌رسید و زور می‌گفت باز بود. اواخر قاجار و زمان پهلوی این‌طور بود. حاکمان این کشور و این مردم هر شب با غریبه‌ها شام می‌خوردند. اگر خداوند عادل نبود سرنوشت امروز ما مثل سرنوشت دیروز و پریروز ما بود. منتها خداوند عادل است و این فداکاری‌ها را می‌بیند. فداکاری‌های فداکاران را دید و می‌بیند و اعتنا می‌کند. این یک نکته از امنیت در حوزه‌ی جامعه‌سازی و تمدن‌سازی است که تاریخ را صفحه صفحه ورق بزنیم. فصل فصل ورق نزنیم. آن وقت عرق شرم به پیشانی هر ایرانی بنشیند که چطور در عصر پهلوی بساط عزت به کلی برچیده شد و سرمان را تا زانو پایین آورده بودیم. از چه تاریخی این ملت سرش را بالا گرفت و دهه به دهه بالاتر می‌گیرد. امروز یک قدرت جهانی شده است. «کسینجر» می‌گوید ایران دوباره به دوران کوروش و داریوش هخامنشی برگشته است. با همان قدرت جهانی و اعتبار منتها این بار با ایدئولوژی انقلابی شیعه آمده است. این را دشمن می‌گوید. «برژینسکی»‌ گفت هیچ کس نمی‌تواند به ایران حمله کند چون یک انقلاب است و یک کشور نیست. یک ملت است و یک دولت نیست. یک ملت هم نیست، بلکه تمام ملت‌های مسلمان درگیر می‌شوند. امام یک وقتی گفت اگر به ما حمله کنید جنگ جهانی را شروع می‌کنید. این عین تعبیر امام بود. گفت این‌طور نیست که به این‌جا بیایید و بزنید و بروید. جنگ جهانی را شروع می‌کنیم. در تمام جهان با شما می‌جنگیم. بعد گفت تمام منابع نفت جهان را نابود می‌کنیم. کل خلیج فارس را به آتش می‌کشیم و یک نفر شما را زنده نمی‌گذاریم. آن پیرمرد با آن سن این‌طور حرف می‌زد. این حرف‌ها را زد، شهدای ما را هم دیدند و ترسیدند. گفتند سر به سر این‌ها نگذارید. با این‌ها نمی‌توان شوخی کرد. حالا الان از اقتدار منطقه‌ای و جهانی ملت ایرانی و ایران اسلامی حرف می‌زنند. اصلاً دل تاریخ ایران برای دیدن چنین روزهایی تنگ شده بود. فقط یک عده تحلیل‌گر بی‌معرفت و ناجوانمرد، یک عده تاریخ‌نویس بدادا، غیر از این‌ها دوست و دشمن تا ابد از این مقطع تاریخ ایران به بزرگی و افتخار یاد خواهند کرد. درست از آن روزی که از امام آموختیم که به متبکران داخلی و جهانی «نه» بگوییم و جلوی آن‌ها بایستیم. گفت شما می‌توانید. از آن روز به بعد سرنوشت و قصه‌ی ایران عوض شد. حالا قصه‌ی منطقه و جهان اسلام عوض می‌شود و آن 8 سال دفاع که یک جنگ جهانی بود معادل 80 سال جنگ عادی بود. معادل 80 سال جنگ عادی بود و ما از 10، 20 کشور اسیر گرفتیم. بعد از جنگ بین‌الملل دوم اولین باری بود که تمام قدرت‌های متخاصم جهان از شرق و غرب دعواهای خود را کنار گذاشتند و کنار هم ایستادند و همه علیه ملت ما در یک قرارگاه جمع شدند و شکست خوردند. آن‌جا امنیت و عزت تضمین شد. سال‌ها مقاومت علیه ناامنی سر مرزها شد. چندین نقطه‌ی مرز همیشه ناامن بود و الان هم دوباره همان پروژه را ادامه می‌دهند و هنوز ترک نکرده‌اند. از مرزهای پاکستان تا مرزهای عراق، تا مرزهای جنوب و از مرزهای غرب تا شرق این پروژه را ادامه می‌دهند. حالا آمریکا داعشی‌ها که در سوریه و عراق شکست خوردند را هواپیما هواپیما به شمال افغانستان و کنار مرزهای ما و روسیه و چین می‌آورد. جهان اسلامی ضد استکباری را تبدیل به جهاد ضد مسلمانان و ضد منطقه در جهت تأمین منافع استکبار غرب کردند. تجزیه‌طلبانی که مستحضر به بیگانه بودند و هستند. هنوز هم شما می‌بینید این همه انفجار و ترور ادامه دارد. ما همین چند روز پیش و هفته‌ی پیش باز شاهد همین تروریست‌های تجزیه‌طلب وابسته بودیم. از اول انقلاب تا الان همیشه مورد حمله بودیم و دفاع کرده‌ایم. هیچ وقت ما گلوله‌ی اول را نزدیم. همیشه اول ما شهید داده‌ایم و بعد دفاع کرده‌ایم. چه در جنگ و چه در جدال با آمریکا و حتی با شاه این‌طور بود. امام که نگفت بروید و حمله بکنید. امام که اول مرگ بر شاه نگفت. امام سال 41 گفت جناب آقای شاه، اعلیحضرت، یعنی احترام تو را هم حفظ می‌کنیم و تو هم احترام حقوق این ملت و دین این مردم را حفظ کن. بعدها که این زد و کشت و جنایات مدرسه‌ی فیضیه و مسائل مختلف را انجام داد، امام گفت کاری نکن که بگویم مردم گوش تو را بگیرند و مثل پدرت از این مملکت بیرون کنند. بعدها گفت شاه باید برود. بعد گفت اصلاً شاهنشاهی باید برود. همان موقع ما افرادی داشتیم مثل آیت‌الله شریعت‌مداری که به اصطلاح مرجع بود، مهندس بازرگان که رئیس لیبرال‌های مذهبی و روشنفکرهای مذهبی بود، جبهه‌ی ملی و گروه‌های مختلف که همه می‌گفتند شاه نباید برود و اصلاً امکان ندارد که شاه برود. امام افراطی تند است. همه‌ی این‌ها گفته‌اند. یعنی هم در روحانیت و هم در روشنفکر مذهبی و هم لاییک می‌گفتند امام افراطی حرف می‌زند. می‌گفتند شاه نباید برود و اصلاً امکان ندارد که برود. شاه و سلطنت باشد و یک مقدار آزادی‌ها و انتخابات بهتر بشود. و الا امکان ندارد اصل آن را منتفی بکنیم. مگر می‌شود آمریکا و انگلیس را از این کشور بیرون کرد؟ امام گفت می‌شود و می‌کنیم. ما می‌توانیم و توانست. بعد گفت حالا جاهای دیگر همین کار را بکنند. این صدور انقلاب است. ما کردیم شد، شما هم همین تجربه را تکرار کنید. این تجربه تکرار شد. در لبنان و فلسطین و غزه برای اولین بار اسرائیل در تاریخ حیات خود چهار شکست پشت سر هم و پی در پی خورد. این‌ها یمن را قورت داده بودند ولی الان از چنگ آن‌ها بیرون آمده است. جوان‌های انقلابی یمن الان شعارهای بچه‌های ما را در یمن می‌دهند. عراق در دست صدام بود و از حلقوم و هضم رابع آمریکایی‌ها هم گذشته بود ولی از شکم آن‌ها بیرون آوردیم. حالا آن‌ها باید دم خود را روی کول بگذارند و از عراق بروند که رئیس جمهور آن گفت هفت تریلون دلار، هفت هزار میلیارد دلار در عراق و افغانستان و سوریه خرج کرد‌ه‌ایم و حالا همه‌ی آن به نفع ایران شده است. این جواب آن‌ رسانه‌های صهیونیستی است که به مردم پیام می‌دهد و می‌گویند پول‌های شما را به عراق و سوریه و فلسطین می‌برند و خرج می‌کنند و مشکلات شما به خاطر این است. اصلاً مگر ما پولی داریم که در آن‌جا خرج کنیم؟ مگر پول آن‌جا می‌تواند این مسئله را حل کند؟ اگر پول بود که آمریکا که هفت هزار میلیارد دلار پول خرج کرده است. چطور خودش می‌گوید شکست خوردیم؟ اگر پول می‌توانست در منطقه نفوذ ایجاد کند و امنیت استکبار را ناامن کند چطور عربستان و قطر و امارات با هزاران میلیارد پول نتوانستند هیچ غلطی بکنند؟ ما با پول در منطقه قدرت و نفوذ پیدا کردیم؟ نه. با خون بود. با پول نبود. با خون حججی‌ها بود. ایدئولوژی ما منطقه را فتح کرد و آزاد کرد. پول ایران این کار را نکرد. اصلاً پولی هم نبوده که بخواهد این کار را بکند. پول ما کجا و پول آمریکا و عربستان و قطر کجا؟ چطور آن‌ها شکست خوردند؟ مگر با پول می‌شود نفوذ اجتماعی و ملی و بین‌المللی پیدا کرد؟ خب شما که این همه پول خرج کردید چرا شکست خوردید؟ چرا خود شما می‌گویید عراق و سوریه و افغانستان و یمن و لبنان و غزه و تا شمال آفریقا تحت نفوذ ایدئولوژیک و هژمونی انقلاب اسلامی قرار گرفته است؟ چرا می‌گویید؟ مشکل شما پول ما نبوده که می‌گویید مردم پول‌های شما را به سوریه و فلسطین می‌برند و خرج می‌کنند. نه، مشکل این است که ما سوریه و عراق و فلسطین و هیچ جا را رها نمی‌کنیم و ایران را هم به طریق اولی رها نمی‌کنیم. رها کنیم که به دست صهیونیست‌ها و وهابی‌ها بیفتد؟ شما را بیرون می‌کنیم. ما شما را با پول بیرون نکردیم بلکه با خون بیرون کردیم. بچه‌های ما با تجربه‌ی 8 سال دفاع مقدس شما را بیرون کردند. روش جنگیدن را به جوانان این کشورها یاد دادند و آموختند. گفتند ببینید ما به این شکل جنگیدیم. در یک جنگ جهانی این‌طور جنگیدیم و بردیم. اگر این‌طور بجنگید می‌برید. خب جنگیدند و بردند. مشکل شما پول ایران نبوده است. اصلاً ما مگر چنین پولی داریم؟ مگر این پول‌هایی که عربستان و آمریکا و قطر دارند را ایران دارد که بخواهیم پول‌های خود را به سوریه و فلسطین ببریم و خرج بکنیم؟ نه. این‌ها با پول فتح نشد. این‌ها با خون و با ایدئولوژی فتح شد. با آگاهی فتح شد. برای الان هم نبوده است. بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، آخر سال 57 وقتی این‌جا انقلاب پیروز شد در لبنان، سوریه، عراق و افغانستان تظاهرات شد. همان سال 57 به نفع ما تظاهرات شد. در ترکیه همان موقع تظاهرات شد. می‌دانید که در ترکیه در یک تظاهرات صد نفر شهید شدند. تظاهرات کردند و پیروزی امام در ایران را جشن گرفتند. صد نفر کشته دادند. سال 57 بود. مگر ما آن موقع پول داشتیم که در آن‌جا خرج بکنیم؟ این‌ها می‌خواهند بگویند پول شما را آن‌جا برده‌اند و آن‌ها هم با پول به این طرف آمده‌اند. در 40 سال مبارزه و در پیچیده‌ترین نبردهای ضد جاسوسی و ضد امنیتی پنجه در پنجه‌ی غول‌ها و بچه‌ غول‌های غارتگر جهانی انداختن بودیم و این‌ها کار آسانی نیست. ما اشکالاتی داریم که باید برطرف کنیم. باید خودانتقادی بکنیم. باید امر به معروف و نهی از منکر بکنیم. ما هنوز خیلی اشکال داریم تا یک نظام‌سازی اسلامی و یک تمدن‌سازی اسلامی موفق بشویم. ما هنوز در راه هستیم و ده‌ها گردنه جلوی راه داریم اما انصافاً تا این‌جا را خوب آمده‌ایم. یعنی این ملت تا این‌جا را خوب آمد. آن‌هایی که هزینه دادند خوب آمدند. باید ضعف‌ها را برطرف کنیم. حالا یک عده می‌گویند در تحلیل‌ها دشمن‌محور نباشید. دشمن‌محور نباشیم اما اگر دشمن را نبینیم که خیلی احمق هستیم. می‌آید و سوار می‌شود. حضرت امیر فرمود من مثل کفتار نیستم که سرم را در لانه بکنم تا شکارچای بالای سرش بیاید. سرش را در لانه فرو می‌کند و چون خودش نمی‌بیند می‌گوید انشاالله که گربه است و خطری ندارد تا یک مرتبه بالای سر او می‌آید. این‌جا ما اصطلاحاً می‌گوییم مثل کبک سرت را زیر برف نکن. حضرت امیر می‌فرمایند مثل کفتار سر خود را در لانه نکنید. دشمن را بشناسید. جدی بگیرید. آماده باشید. شناسایی کنید. بعد می‌فرمایند منتظر نباشید که به شما حمله کند بلکه به آن حمله کنید. این حدیث امیرالمؤمنین علی(ع) که فرمودند «ما غزی قوم قط فی عقر دارهم الا ذلوا...»، هیچ قومی گوشه‌ی خانه‌ی خود هدف دشمن قرار نگرفت الا این‌که ذلیل شد. یعنی وقتی 40 است می‌گوید ما می‌خواهیم شما را نابود کنیم و براندازی کنیم، می‌خواهیم دوباره به ایران برگردیم برای چه ایستاده‌ای و نگاه می‌کنی؟ حضرت امیر(ع) می‌فرماید بیرون بروید و به آن‌ها ضربه بزنید. اجازه ندهید در خانه‌ی شما به شما ضربه بزنند. انقلاب اسلامی در کشورهای مختلف در این منطقه به این‌ها ضربه زد. خاطر این‌ها ناامن شد. دیگر نمی‌توانند همه جا را بگیرند و بکوبند و بعد با خیال راحت به سراغ ما بیایند. صدور انقلاب به لحاظ منافع ملی ما و امنیت ما یک فایده‌ای هم داشت و آن هم این است که کسی که از دور به طرف تو می‌آید و وسط راه با دو، سه جای دیگر درگیر شده، عقل و امنیت و رفاه و منافع ملی، جدا از مکتب و انسانیت و عدالت به تو حکم می‌کند به آن‌جا برو و به آن‌ها کمک کن تا او را بزنند. آن‌جا دشمن را بزن تا او دیگر ضعیف بشود و نتواند به خانه‌ی تو بیاید. دو کوچه آن‌طرف‌تر درگیر شده و خودش هم گفته که بعد از این نوبت توست. تو به کوچه آن‌طرف‌تر برو و کمک کن به آن‌هایی که با او درگیر هستند تا او را بزنند و دست و پای او را بشکنند تا اصلاً دیگر نوبت نرسد به این که بخواهد به سراغ خانه‌ی تو بیاید. بنده عرض می‌کنم اصلاً غرور ملی، منافع ملی و امنیت ملی کافی است. ارزش‌های ایدئولوژیک و اسلام و عدالت جهانی و توحید و اخلاق هیچ، همین‌ها حکم می‌کند که شما از فلسطین تا شبه قاره‌ی هند در عرصه حضور داشته باشی. چون دشمنان تو به قصد کشتن تو به جلو می‌آیند. آن‌ها را در همان جا بزن و زمین‌گیر کن تا این‌جا امنیت ملی و منافع ملی داشته باشی. آمریکا از آن طرف دنیا حمله می‌کند و افغانستان و عراق را اشغال می‌کند. می‌گویند چرا آمدی؟ می‌گوید برای امنیت ملی خود آمده‌ام. تو آن طرف دنیا هستی. امنیت ملی تو چه کار به این‌جا دارد؟ می‌گوید کار دارد و ما خودمان تشخیص دادیم که ارتباط دارد. چطور تو از آن طرف دنیا می‌آیی و می‌گویی این‌ها به امنیت ملی تو ربط دارند؟ حالا بغل گوش ما و دو طرف ما به امنیت ملی ما ربطی ندارد؟ اگر تو حق داری دخالت کنی ما که به طریق اولی صد بار حق داریم دخالت کنیم. این دخالت تو با دخالت ما که یکی نیست. دخالت تو استکباری و بی‌اجازه است. غارتگرانه است. نظامی است. قتل عام می‌کنی، غارت می‌کنی. دخالت ما به دعوت ملت‌ها و دعوت دولت‌هاست. مستشاری است و کمک به شما برای ایجاد امنیت آن‌هاست. شما می‌آیید و امنیت این ملت‌ها را بر هم می‌زنید. ما به درخواست خودشان رفتیم و به آن‌ها کمک کردیم تا امنیت خود را به دست بیاورند و موفق هم شدیم. شما را از سوریه بیرون کردیم، شما را از عراق بیرون کردیم. این 6، 7 سال در سوریه و عراق جنگ جهانی بود. همه‌ی قدرت‌های جهان در آن‌جا حضور داشتند. باختند. کار سوریه تمام شده بود. 4، 5 سال پیش گفتند کار سوریه تمام است. حتی من شنیدم که خود بشار اسد هم فکر می‌کرد که کجا برود و در این برنامه‌ها بودند. پس چه شد که این طرف ماند و حالا شما می‌روید؟ عراق که برای شما بود. در مشت شما بود. الان عراق کجاست؟ افغانستان کجاست؟ همین هفته‌ی پیش جلسه‌ای در کابل داشتیم که علمای شیعه و سنی دانشگاه بودند. یک ماشین نظامی آمریکایی و ناتو و غربی در خیابان‌ها دیده نمی‌شد. شما که آن‌جا را اشغال کردید. چطور جرئت ندارید به خیابان‌ها بیایید؟ ما به همه‌ی مساجد رفتیم. شیعه و سنی به استقبال ما آمدند و صحبت کردند. کسی یک آمریکایی ندید. در پادگان‌ها قایم شده‌اید و بعضی از آدم‌های خود در حکومت و این طرف و آن طرف دستور می‌دهید و خط می‌دهید. شما که بر افغانستان مسلط نیستید. در عراق هم چند هزار نفر در دو پادگان، یکی در غرب عراق و یکی هم در کردستان عراق قایم شده‌اید. پول داشتید، اسلحه هم داشتید، رسانه‌ هم داشتید ولی مردم را نداشتید. ما پول نداشتیم، رسانه‌های شما را نداشتیم، سلاح‌های شما را هم نداشتیم ولی مردم را داریم. علت نفوذ این است. این هم امنیت بین‌الملل که ما دشمن‌محور نیستیم ولی آن‌هایی که ملت و دولت را به فراموشی و به سفاهت دعوت می‌کنند و تمام توطئه‌های دشمن را می‌گویند توطئه نیست و بلکه توهم توطئه است و شما فکر می‌کنید که توطئه است، یعنی به جای بیدار باش آهنگ تخدیر و خواب‌آلودگی را می‌نوازند، ستون پنجم و ششم و هفتم دشمنان این ملت و این تاریخ هستند. این‌هایی که می‌گویند دشمنی در کار نیست. ما صدای دشمن را می‌شنویم. هنوز جای آن درد می‌کند. 200، 300 هزار شهید داده‌ایم. هنوز شهید می‌آورند؟ چه می‌گویی که دشمن نیست. این فشارها و تهدیدها چیست؟ رئیس جمهور آمریکا که چند هفته پیش تهدید بمباران اتمی کرد. حالا جرئت این کار را ندارد ولی تهدید کرد. چطور می‌گویی دشمن توهم است و توطئه‌ای در کار نیست؟ توطئه‌ها هرگز به پایان نخواهد رسید. اگر کسی منتظر یک روزی هست که دیگر توطئه و خطری نباشد بداند که چنین روزی نخواهد رسید حتی اگر تسلیم شوید. اگر تسلیم بشوید توطئه‌ها تحقیرآمیزتر و بدتر می‌شود. چون دیگر مطمئن هستند تو وا داده‌ای و خطری از ناحیه‌ی تو متوجه متجاوز نیست و بدتر می‌کنند. مخصوصاً الان که امام گفت این دفعه اگر زمین بخوریم، چون دنیا را در این 30، 40 به هم ریختیم، این بار چنان می‌زنند که تا پانصد سال دیگر نتوانیم نفس بکشیم. چون چوب خورده‌اند. این‌ها باور نمی‌کردند که اسلام یک چنین کاری بکند. ولی حالا که شد دیگر بار دوم از این سوراخ گزیده نمی‌شوند. امام گفت اگر ما را زمین بزنند این دفعه دیگر نمی‌گذارند سر بلند کنیم. تا پانصد سال یا شاید هزار سال دیگر می‌رود. لذا باید کاملاً بیدار باشیم. در مورد این هم که بعضی‌ها می‌گویند شما دائم از اوضاع حساس کنونی می‌گویید باید بگویم بله، ملتی که در حال رشد است، یک کوهنورد یا صخره‌نوردی که از ارتفاع بالا می‌رود، هر لحظه لحظه‌ی حساسی دارد. کنونی نیست و همیشگی است. در این ارتفاع که این ملت ایستاده، برای یک کوهنوردی که به فتح صخره‌ها و قله‌ها فکر می‌کند، هر لحظه لحظه‌ی حساس کنونی است. چون یک لحظه غفلت به معنی سقوط است و از آن بالا می‌افتی. بعد هم یک عمر پشیمانی و بلکه پریشانی به همراه دارد. پس این‌هایی که می‌خواهند مردم را بخوابانند و می‌خواهند بگویند خطری نیست، دشمن نیست، تهدید نیست، اصلاً ما با آمریکا فقط یک سوء تفاهم داریم و باید آن را حل کنیم، این دیوار بی‌اعتمادی است و باید آن را برداریم، درست نیست. این حرف‌ها چیست؟ کدام عدم تفاهم را می‌گویید؟ هم او خوب فهمیده ما چه کسی هستیم و هم ما خوب فهمیده‌ایم او کیست. عین تفاهم است. مثل این که بگوییم در کربلا بین امام حسین(ع) و یزید سوء تفاهم شد. اگر یک گفتگوی درستی به حالت برد برد بین حسین و یزید می‌شد، مسئله حل می‌شد. برد برد با دشمن نیست. برد برد در بازار است. مثلاً شما در بازار کاسبی می‌کنی باید برد برد باشد. ما دشمن همدیگر نیستیم. هم تو باید سود ببری و هم من باید سود ببرم. هم فروشنده و هم خریدار سود ببرند. با همه‌ی دنیا باید برد برد باشد ولی با دشمن که برد برد معنا ندارد. دیدید که برد برد هم در انتها تبدیل به برد که برد شد. همه را برد. کل بردها برای یک طرف شد. پس ما چه؟ هسته‌ای را دادیم رفت. سانتریفیوژها که دیگر نمی‌چرخد، چرخ اقتصاد هم که خوب می‌چرخد. وقتی وا می‌دهی بدتر می‌شود. هر وقت وا می‌دهی توهین‌ها بیشتر می‌شود، تحریم‌ها بیشتر می‌شود. وقتی می‌ایستی این‌طور نیست. در تمام این 40 سال هیچ وقت نه تهدیدها، نه تحریم‌ها و نه توهین‌ها به اندازه‌ی الان نبوده است و در تمام این 40 سال به اندازه‌ی الان امتیاز نداده‌اند. ما باید یک چیزهایی می‌دیدیم که یا یک مقدار تهدیدها کم‌تر بشود یا یک مقدار توهین‌ها کم‌تر بشود. این که بیشتر شد. هر چه وا بدهی بدتر می‌شود. بعد از جنگ و بعد از امام بحث تنش‌زدایی مطرح شد. هدف هم خوب بود. اما در آخر غرب چه جوابی داد؟ اتحادیه‌ی اروپا یک مرتبه کل سفارت‌های خود را در تهران تعطیل کرد. البته بعداً مجبور شدند برگردند ولی تعطیل کردند و تهدید کردند. بعد هم خود رئیس جمهور ما یعنی مرحوم آقای هاشمی رحمت الله علیه را به پلیس بین‌الملل گفتند که اگر از ایران بیرون آمد، او را بگیرید. با این‌که شعار تنش‌زدایی و این مسائل مطرح شده بود. زمان خاتمی، رئیس جمهور آخر دهه‌ی 70 و اول دهه‌ی 80 ایران به اسم گفتگوی تمدن‌ها و این حرف‌ها کاملاً با آمریکا همکاری کرد و با آمریکا و سیا و پنتاگون مذاکره کردند و سر قضیه‌ی افغانستان کاملاً با آمریکا همکاری کردند. گفتند صدور انقلاب و مبارزه‌ی ضد استکباری هم دیگر کنار رفت و به جای آن گفتگوی تمدن‌ها و جامعه‌ی مدنی و شعارهای لیبرال سرمایه‌داری آمد. این به معنی یک چراغ سبز به توان صد به غرب است. چه کار کردند؟ همان‌جا بوش آمد و گفت ایران محور شرارت است. تحریم‌ها را بیشتر کرد. در این چند سال اخیر هم این همه امتیاز دادند. تحریم‌ها بیشتر شده است. هیچ وقت در این 40 سال تحریم‌ها به این شکل نبود. تهدید و توهین و تحریم. وقتی بایستی عقب می‌روند. اگر بفهمند اهل اقتصاد مقاومتی هستی می‌گویند روی این‌ها نمی‌توان فشار آورد. اما دائم از اقتصاد برجامی گفتی، خب او می‌فهمد که تو ضعف داری و اگر یک مقدار روی تو فشار بیاورد امتیاز می‌دهی. مسئله این است. خواباندن مردم و دعوت به ترک هوشیاری، وسط گله‌ی گرگ‌ها و کفتارها حمقات است یا کیاست است؟ خدمت است یا خیانت است؟ چون یکی از چیزهایی که به رهبری می‌گویند این است که می‌گویند ایشان دائم از دشمن می‌گوید. خب هست و می‌گوید یا نیست و می‌گوید؟ داری از دشمن ضربه می‌خوری. چطور نمی‌فهمی که دشمن هست؟ جز این که می‌خواهی ما را بخوابانی که نتوانیم دفاع بکنیم؟ آخرین نکته امنیت، امنیت، امنیت به لحاظ مادی و معنوی فوق‌العاده مهم است. این‌قدر مهم است که خدای متعال وقتی در باب بنای کعبه به دست ابراهیم و اسماعیل بحث می‌کند، این‌طور نقل قول می‌شود که «اعوذ بالله من الشیطان رجیم. و اذ قال ابراهیم رب اجعل هذا بلداً آمنا...»، خدایا این‌جا را یک سرزمین امن قرار بده. یعنی خانه‌ی خدا روی زمین مرکز امن و امنیت و پمپاژ امنیت و سلامت باشد که انسان‌ها در وحشت و ترس و ترور زندگی نکنند. این یک اصل بزرگ است. کعبه و فلسفه‌ی کعبه با فلسفه‌ی امنیت انسان گره خورده است. خدایا این‌جا را بلد امن قرار بده. امنیت یعنی هیچ کس از هیچ چیز نترسد. ترس فقر، ترس از ناامنی، ترس از مرگ، ترس از بیماری، ترس از جنگ و تجاوز نباشد. در سوره‌ی مبارکه‌ی فتح می‌فرماید انشاالله شما می‌روید و مسجد الحرام را فتح می‌کنید و آزاد می‌کنید. «لتدخلن المسجد الحرام انشاالله آمنین...»، انشاالله شما در امنیت مطلق وارد مسجد الحرام خواهید شد و آن‌جا فتح خواهد شد و این فتح مبدأ توسعه‌ی امنیت بزرگ در جهان است. در پایان عرضم فرمایش حضرت فاطمه(س) در ابتدای عرایضم را یادآوری می‌کنم که اگر امنیت می‌خواهید، وحدت اجتماعی می‌خواهید، نظم و نظام اجتماعی می‌خواهید، امامت و عدالت برای این آمده است. یعنی یک، مدیریت‌ها باید صالح باشند و حاکمان درست عمل بکنند. دوم، باید تلاش کنیم که همه به حقوق خود برسند. با بی‌عدالتی توقع وحدت و دوستی و محبت نداشته باشید. این صوری و دروغ است. تا برق‌ها برود کله‌ی همدیگر را می‌کنند. تا یک روز پلیس تعطیل بشود همدیگر را سوراخ سوراخ می‌کنند. چون قلب‌ها با هم نیست. این حدیث رسول خدا(ص) هم مهم است که فرمودند «من امسی و اصبح...»، هر شخص و جامعه‌ای که روزگار بر او چنین بگذرد که «عنده ثلاث...»، سه نعمت داشته باشد، «فقد تمت علیه النعمة فی الدنیا...»، نعمات دنیوی خدا بر او تمام است. یک، «من اصبح و امسی معافی فی بدنه...»، یکی مسئله‌ی بهداشت و سلامت است. باید بهداشت جامعه تأمین باشد. با بیماری‌های واگیردار باید مبارزه کنید و جامعه را به حداکثر بهداشت برسانید. «معافی فی بدنه...»، بدن آن‌ها سالم باشد و بهداشت داشته باشند. دوم، «آمناً فی سربه...»، در خانه‌های خود امنیت داشته باشند. در خیابان و کوچه‌ها امنیت داشته باشند. نترسند که اگر از خانه بیرون برویم یا در خیابان نابود می‌شویم یا این که تا به خانه برگردیم دزد به خانه زده و رفته است. انسان ناامن انسان متعادل نیست. فرمودند «آمناً فی سربه...»، در خیابان‌ها و شهر خود امنیت داشته باشند. سوم «عنده قوت یومه...»، یک رفاه متوسطی داشته باشند. گرسنه نباشند. فقر آن‌ها را تهدید نکند. فرمودند اگر این سه مورد باشد نعمت مادی تمام است و یک جامعه خوشبخت است. امنیت داری، بهداشت داری و غذای تو تأمین است. اما فرمودند «فان کانت عنده الرابعه...»، یک مورد چهارمی هست که اگر آن بیاید هم دنیا و هم آخرت آباد است. «فقد تمت علیه النعمة فی الدنیا و الآخره و هو الایمان...»، اگر امنیت داشتی، غذا و مسئله‌ی گرسنگی و فشار اقتصادی و فقر را حل کردی و بهداشت و سلامت بود و درد و بیماری را از جامعه بر انداختی ولی ایمان نبود و معنویت نبود و خدا و آخرت نبود دنیا راحت می‌گذرد اما دیگر ابدیت ندارند. اگر توانستی بر این امنیت معرفتی را بیفزایی، یعنی به لحاظ ایمان آن جامعه هم بتوانی مردم را مردمی آگاه و رشدیافته تربیت کنی تضمین دنیا و آخرت را دارند. اگر امنیت نباشد همه چیز تلخ است. اگر ثروتمند باشی خوش نمی‌گذرد. اگر قدرت داری این چه قدرتی است که امنیت تو تأمین نیست. اگر دانشمند باشی و اگر همه‌ی نعمت‌ها را داشته باشی ولی امنیت نداشته باشی ترس در جامعه حاکم باشد، حضرت امیر(ع) فرمودند «لا یتهن بحیاة مع مخافه...»، هرگز گوارا نیست، جای زندگی نیست آن محیطی که همه مدام از همدیگر بترسند. آن‌جا جای زندگی نیست. جامعه‌سازی اسلامی به معنی براندازی ترس در همه‌ی ابعاد است.

و السلام علیکم و رحمت الله.



نظرات

آدرس پست الکترونیک شما منتشر نخواهد شد

capcha